loading...
آزاداندیش
رسول باغبانی بازدید : 459 1392/08/30 نظرات (1)

 

 

 

بررسی نقش نماز در ژیشگیری از بحران هویت در میان جوانان مسلمان ایران

 

رسول باغبانی

دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه شهید باهنر کرمان

 

 

 

 

 

 

 

نقش نماز در پیشگیری از بحران هویت در میان جامعه مسلمان ایران

چکیده

با رواج و گسترش معضل بحران هویت در میان جوانان جهان به خصوص کشورهای غربی کشیده شدن دامنه این معضل به داخل مرزهای جمهوری اسلامی ایران در دهه های اخیر مشکلات بسیاری را برای دولتمردان جهان و بخصوص سیاست مداران حاکم جمهوری اسلامی به وجود آورده است. گسترش مهاجرت، گسترش شبکه های ارتباط جمعی، گسترش مدرنیته، تهاجم فرهنگی، شرایط محیط داخلی، و...دربحران هویت در میان جوانان تاثیر بسزایی دارد.

آیا واقعا چیزی که از آن به عنوان بحران هویت نام برده میشود، واقعا معضل و بحران در میان جوامع است یا ادامه ی مسیر فرایند جهانی سازی و یکی شدن فرهنگها؟

آیا افزیش آمار خودکشی، افزایش آمار طلاق، از هم پاشیدن بنیان خانواده ها، کاهش حس تعلق به کشور و دین و مذهب، از بین رفتن پیوند های عاطفی میان افراد جامعه حتی در جوامع کوچک مثل افراد یک فامیل و... ربطی به بحران هویت در جوانان  دارد؟

در این نوشتار سعی شده است که ارتباط میان نماز و نقش آن در جلوگیری از بحران هویت در میان جوانان بررسی شود.

واژگان کلیدی:

هویت، بحران هویت، تهاجم فرهنگی، جهانی سازی، مدرنیته، شبکه های ارتباط جمعی، مهاجرت، هویت فرهنگی.

بحران هویت یکی از مسائل و مشکلات جاری وپیش روی جوامع و دولتهاست.

بر این اساس ساموئل هانتینگتون رئیس آکادمی منطقه ای و بین المللی هاروارد که با نگارش کتاب (برخورد تمدنها) نگاهی رئالستیک و عریان به دیدگاههای نهفته در بطن جامعه آمریکا انداخت در کتاب (ما کیستیم؟)به بررسی معضلی پرداخته که به زعم وی در سالهای آینده ایالات متحده را از پا در خواهد آورد.

بحران جهانی هویت

یکی از ویژگی های برجسته ی امروز، بحث درباره ی هویت ملی است.تقریبا همه جا مردم این سوال را مورد بررسی مجدد قرار داده اند که چه چیزی آنها را از سایر مردم متمایز میکند:ماکه هستیم؟ به کجاتعلق داریم؟

ژاپنی ها در باره ی اینکه آیا موقعیت تاریخ و فرهنگ، آنها را آسیایی می سازد یا اینکه بهداشت، دمکراسی و مدرنیزه بودن آنها را غربی ساخته است.

ایران کشوری است که به دنبال هویت است، چین در جست و جوی هویت ملی است و این درحالی است که تایوان دچار تجزیه و بازسازی هویت ملی است.

گفته شده است که سوریه و برزیل با بحران هویت ملی، روسیه نیز با بحران هویتی طولانی مدت مواجه است.بحران هویتی در روسیه منجر به از سر گیری بحث های قرن نوزدهم بین طرفداران روسیه با غرب گراها شده است که آیا روسیه یک کشور اروپایی است یا یک کشور مشخصا متفاوت آسیا - اروپایی؟

بحران هویت در این کشورها وسایر کشورها از دیدگاه شکل، اصل و اساس تمرکزو فشردگی با هم متفاوت است.بدون شک، هربحران دارای علل خاصی است. ظهور همزمان این بحران ها در ایالات متحده و بسیاری از کشورهای دیگر، بیانگر آن است که عوامل مشترکی در این راه دخیل هستند. یکی از عوامل کلی مرتبط با این پژوهش ها و تحقیقات، شامل ظهور اقتصاد جهانی، پیشرفتهای شگفت آور در زمینه ارتباطات و حمل و نقل، افزایش سطوح مهاجرت، گسترش جهانی دموکراسی و پایان جنگ سرد و کمونیسم و شوروی به عنوان یک سیستم پویای اقتصادی و سیاسی است.

مدرنیزه سازی، توسعه اقتصادی، شهرنشینی و جهانی سازی مردم را وادار کرده تا با تجدید نظر درباره ی هویت ملی خود، آنها را با اصطلاحات اجتماعی نزدیک و شبیه به هم تعریف کنند.

هویت فرهنگی

در تعریف هویت فرهنگی آمده است:

در اصطلاح مردم شناسی، عبارت است تاکید بر خصوصیات و ویزگی های فرهنگی و تاریخی یک جامعه مانند هنر، موسیقی، ادبیات، زبان، آداب و رسوم، سنت های ملی ودینی و باورها و...که در طول تاریخ، نشانگر تمایز آن جامعه با جوامع دیگر است[1]

منابع هویت:

افراد، اغلب تعداد بیشماری از منابع احتمالی هویت را در اختیار دارند که عمدتا عبارتند از:

1-انتسابی؛ مانند: سن اصل و نسب، جنسیت و خویشاوندان و نژاد؛

2-فرهنگی مانند قبیله، عشیره، زبان، ملیت، مذهب و تمدن؛

3-سیاسی؛ مانندک جناح، فرقه، رهبر، گروهای ذی نفع؛ جنبش آرمان، حزب ایدئولوژی و دولت؛

4-ارضی؛ مانند:همسایه، روستا، استان، ایالت، بخش، کشور، منطقه ی جغرافیایی، قاره و نیمکره؛

5-اقتصادی؛مانند: شغل پیشه، حرفه، گروه کاری، کارفرما، صنعت، واحد اقتصادی، اتحادیه کارگری و طبقه؛

6-اجتماعی؛مانند:دوستان، باشگاه، تیم، همکاران، گروه تفریحی و منزلت اجتماعی؛

هرقدری مایل است در بسیاری از این گروه بندی ها عضو شود اما، این ضرورتا بدین معنا نیست که منابع هویت او هستند.[2]

تعریف تهاجم فرهنگی از دیدگاههای مختلف:

1-شاید بتوان گفت تهاجم فرهنگی فعالیتی است برای دگرگون کردن اعتقادات عمومی از راههای غیرمستقیم و پنهانی. البته از راههایی که عکس العمل و حساسیت مردم برانگیخته نشود و آن مراحلی دارد:

حمله به سنت های اجتماعی ایستا، زیرا تغییر در آنها حساسیت چندانی ایجاد نکرده و مهاجمان ردپایی در جامعه از خود ایجاد میکنند.

درمرحله دوم حمله به سنت های اجتماعی پویا صورت میگیرد که چنانچه فرهنگ مورد هجوم نتوانست از هویت خود دفاع کند با خطری هویتی-فرهنگی روبه رو میشود

تهاجم فرهنگی به این معنی است که یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای اجرای مقاصد خود و اسارت یک ملت، به بنیاد های فرهنگی آن ملت هجوم می برد. در این هجوم باورهای تازه ای را به زور و به قصد جایگزینی با فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد آن کشور میکنند.

تهاجم فرهنگی و به قول مقام عظمای ولایت، شبیخون فرهنگی(تهاجمی است به تارو پود و تمامی اندیشه ها و باورها و مقدسات و سنن یک کشور و به خصوص در نوک پیکان این یورش خصمانه جوانان قرار دارند)[3]

2-تهاجم فرهنگی، به معنای کوشش در دگرگون ساختن معیارهای خوب و بد یک جامعه و به کار گیری روشهایی جهت استحاله یا مختل نمودن یک فرهنگ و تحمیل یک فرهنگ بیگانه بر فرهنگ حاکم در جامعه میباشد.

3-تهاجم فرهنگی عبارت است از تلاش برنامه ریزی شده و سازمان یافته یک گروه یا یک جامعه برای تحمیل باورها و ارزشها، اعتقادات، اخلاقیات و رفتارهای مورد نظر خویش بر سایر گروهها و جوامع.

اهداف تهاجم فرهنگی

دشمن از هجوم فرهنگی هدفهایی را در نظر دارد که میتوان به تعداد از آنها اشاره کرد:

1-تسلط بر نظام سیاسی

2-احساس حقارت نسبت به دین

3-کم رنگ کردن اعتقاد نسبت به ولایت فقیه

4-القای نژاد برتر

5-انگیزه رهبری جهان

6-هدف اقتصادی[4]

حال این سوال مطرح می گردد که؛ نماز چگونه به تقویت هویت در میان جوانان و نوجوانان کمک نموده از بروز بحران هویت جلو گیری میکند؟

 

فلسفه نماز

تمام پدیده های نظام هستی معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشا آفرینش خالق قادری است که هستی از او نشات میگیرد.همه موجودات از جمله انسان ها از فیض حق وجود یافته اند و نه تنها در مقام حدوث بلکه در مقام بقا نیازمند او هستند. یعنی نه تنها نعمت وجود را به موجودات را عطا نموده است بلکه ربوبیت و سرپرستی آنها را نیز عهده دار گشته است پس خدا هم خالق است و هم رب، و همه موجودات به خالقیت و ربوبیت او اعتراف دارند.

یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض الملک القدوس العزیز الحکیم.

"تسبیح می گوید خدا را آنچه در اسمانها و زمین است آن پادشاه پاک عزیز حکیم را."[5]

انسان که اشرف مخلوقات است بر اساس فطرت به ربانیت او معترف است و هر گونه شرک را از او نفی میکند و لازم است که فقر خویش و غنای خالق، کوچکی خود و عظمت رب را اظهار نماید و رمز نماز در همین اسست که بنده اظهار عبودیت و بندگی نماید. چنانچه در کلام گوهر بار امام رضا امده است:

"عله الصلاه انها اقرار بالربوبیه لله عزوجل-و خلع النداد و قیام بین یدی الجبار جل جلاله بالذل و المسکنه و الخضوع و الاعتراف.

"علت نماز اقرار به ربوبیت خدا و نفی هرگونه شرک برای او و ایستادن با خضوع و کوچکی و بیچارگی در پیشگاه خداست"[6]

از آن جهت که آدمی مرکب از عقل و شهوت است و نیز در فرمان برداری او هیچ گونه جبری وجود ندارد بلکه با اختیار زندگی می کند قطعا دارای معاصی و گناهان هم هست، پنج بار ایستاد در مقابل خداوند در حال نماز به معنای اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت در مقام عمل است.

پس" نماز، ایستادن با اعتراف به گناه و در خواست آمرزش گناهان پیشین و نهادن صورت بر زمین پنج نوبت در شبانه روز با عظمت خدا، همرا است"[7]

و چون هوای نفس هر لحظه او را به غفلت و سرکشی سوق میدهد و به غرور و خود خواهی و به افزون طلبی و تمامیت خواهی فرا می خواند باید در مقابل آن، عاملی باشد بسیار قوی و نیرومند که جلو این رذایل را سد نموده و او را به سمت عزت و عظمت انسانی سوق دهد که آن نماز است چون نماز تنها عنصر باز دارنده از ذمائم اخلاقی است.

وچون در سرشت آدمی نسیان و فراموشی عجین است هر لحظه بیم آن می رود که انسان خود و آفریدگارش را به باد نسیان و فراموشی سپرده و طغیان و سرکشی را پیشه خود سازد و عمری را در حیوانیت و پستی سپری سازد و کمال و انسانیت را در حیات حیوانی ببیند اینجاست که: "نماز او را به  مداومت بر ذکر خدا در شب و روز بر می انگیزند تا بنده، مولا و مدبر و آفریدگار خود را فراموش نکند چرا که فراموش کاری،  باعث طغیان سرکشی خواهد بود"[8]

وبالاخره اینک فلسفه نماز، حضور در پیشگاه ربوبی و اظهار بندگی واقرار ربوبیت پروردگار و جاودانگی بر آن ذاتی است که موجب می شود بنده در پی اصلاح و سعادت خویش برآید و به کمال انسانی دست یابد.

"انسان در حال نماز در محضر خدا به یاد خداست و همین حال او را از معاصی باز داشته و از همه تباهی ها و تاریکی ها مانع میشود"[9]

 

نقش نماز در تعلیم جوانان

اینکه درانسان تمایلات و گرایشاتی وجود دارد که او را متوجه به اهدافی میسازد و می خواهد به دست یابی به اهدافی خود را تسکین و اطمینان بخشند نشانه آن است که باید چنین ملجائی وجود داشته باشد. چون اقتضای حکمت بالغه الهی این است که هیچ نیازی را بدون پاسخ نگذارد.

آری اگر انسان احساس عطش و گرسنگی کندباید آب و طعامی باشد تا رفع تشنگی و گرسنگی کند.حال باید دید که چه عواملی اضطراب او را رفع می کند و چه دارویی برای او شفا بخش است و کدام طبیب به درد او عالم میباشد.

تردیدی نیست که روح و حقیقت تعالیم دین به نیاز های روحی وگرایشات غریزی و فطری او برگشت می کند و با و یقین میتوان گفت که هیچ یک از دستورات دین بی ارتباط با تکمیل انسانی او نیست.

همه این تلاشها بدان جهت صورت میگیرد که اسلام چون مسیحیت تحریف نشده است ومتون واقعی آن در دست است و پاسخ همه معضلات را می توان در آن جست.

در متن و منابع همین دین به مسلمانان تعلیم داده میشود که قرآن شفای همه امراض قلبی انسان است.(قد جاء تکم موعظه من ربکم و شفاء لما فی الصدور)"اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما درمان آنچه که در سینه هاست"[10]

وخداوند، عالم به راز همه موجودات آگاه بوده، پس تنها طبیب حاذق اوست و قرآن تنها نسخه کاملی است که با عمل به آن میتوان سلامت کامل را به دست آورد چنانچه حضرت علی (ع) فرموده اند: "از قرآن برای بیماری های خود شفا طلب کنید و برای حل مشکلات خویش به آن استعانت بجویید چه اینکه در قرآن شفای بزرگترین دردهاست که آن درد کفر و نفاق و گمراهی است"[11]

و نیز در همین دین تاکید بسیاری شده است به اینکه اطمینان قلبی شما انسانها گرو یاد الهی است.

الا بذکر الله تطمئن القلوب."اگاه باشد که با ذکر و یاد خدا دلها ارامش می یابد."[12]

پس تنها ملجا و پناهگاه واقعی، اتصال قلوب به عالم لاهوت و سپردن دل به دست صاحبدل و توجه کامل به خلق قادر است تا اینکه خود را به آن وابسته بیند و از غیر او دل بر کند و پاسخ اصلی و برآوردن همه نیازو فقر خود را در بی نیازی و غنای و یابد و هدایت خویش را در عمل به دستورات و تعالیم او بداند و تعدیل شخصیت و تکمیل انسانیت خود را در انس و آشنایی با تعالیم قرآن و دستورات اسلام جست و جو نماید.

نقش نماز در شخصیت جوانان

برای پرداختن با این موضوع که نماز در ساختار شخصیت جوانان، موجد چه آثاری بوده و نقش و تاثیر ان تا چه حدی است به نظر می رسد که تبیین و تو ضیح چند مطلب در این باب لازم و ضروری است.نخست حقیقت و روح نماز است و دیگری اهمیت دوران جوانی و نوجوانی و نیز روحیه انفعالی و تاثیر پذیری این نسل(نسل جوان) در مقابل عوامل خارجی است.

به نظر میرسد تا وقتی که مطالب و مسایل مزبور روشن نشود و جایگاه خود را پیدا نکند فواید و آثار این امر عبادی یعنی نماز در زندگی جوانان در پرده ای از ابهام خواهی خواهد ماند و قطعا موضوع مورد بحث، موضع و جایگاه حقیقی خود را پیدا نکند. لذا به همین خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته، سپس ارتباط نماز با تعدیل و تکامل شخصیتی و ایفای نقش آن در زندگی فردی واجتماعی جوانان را بیان خواهیم کرد.

روح و حقیقت نماز

نماز لفظ و واژه ای است که در متون دینی ما به عنوان (صلاه) از آن یاد شده و دارای معانی متعددی بوده که یکی ازآن معانی، همین عمل مخصوصی است که به نام (نماز) در دین اسلام تشریع شده است. این لفظ در برخی از آیات به معنای سلام و تحیت آمده است آنجا که خداوند میفرماید:

ان الله وملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلو علیه و سلموا تسلیما.

"همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر(ص)درود میفرستند شما ای اهل ایمان بر او صلوات بفرستید و با تعظیم بر او سلام گویید"[13]

و در آیه ای دیگر با اشره به همین معنی می فرماید:هوالذی یصلی علیکم و ملائکته(اوست خدایی که هم او وهم فرشتگانش بر شما تحیت و رحمت میفرستند)[14]

"صلاه" به معنای مزبور که در حقیقت به معنای واحد بر میگردند که همان دعا باشد مورد بحث نیست بلکه مراد از "صلاه" همان معنایی است که با طریق مشخص و با ارکان مخصوص و جزئیات معین از طرف شرع مقدس، حقیقت پیدا کرده است و پیامبر خاتم(ص) آن حقیقت نازله را در عمل تشریع و خود، آن را تحقق عملی بخشید. نه تنها شخص پیامبر در طول عمرش بدان پایبند بود بلکه همه مسلمین موظف بودند که آن را شبانه روز پنج بار به جای آورند.

"اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق الیل" (نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکی شب بر پا دار)[15]

که این آیه اشاره اجمالی به نماز های پنج گانه دارد. نماز با این شیوه مرسوم که مصداق ان برای همه مسلمین جهان روشن و آشکار است چیزی نیست که مورد فهم نباشد چون آنچه که از سنت رسول خدا و اهل بیت استفاده میشود پر واضح است که این تلقی از نماز یعنی اعمال مخصوصه ای که با تکبیره الاحرام شروع و به سلام ختم میگردد. آنچه مسلم است این است که این عمل ظاهری که اصطلاحا بدان نماز گفته میشود تمام حقیقت نماز نیست، بلکه این صورت و چهره ی ظاهری نماز است.

نماز امری است الهی که تحقق آن همانند سایر امور دارای ظاهر و باطن است که در متون دینی به هر دو جهت ان اشاره شده است. تصویر ظاهری نماز همان است که با اعمال مخصوصه انجام میگیرد و حفظ آن نیز فرض و واجب است اما روح و باطن نماز عبارت است از:اخلاص، حضور قلب، ذکر خداوند، تعظیم در مقابل او، امید و دلبستگی به ذات ربوبی، اعتماد و رکون به وجود سرمدی و محو شدن در مقابل ذات یکتایی که در مقابل عظمت و جلال او قیام نموده است.

حقیقت نماز اعم از معنای ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادی است. همانطور که حقیقت انسان در این جسم خاکی و هیکل مادی قالب گیری شده  و به روش های گوناگون درآمده و به این شکل و ظاهر وجود یافته است چنانچه خداوند می فرماید: وقد خلقتکم اطوارا " و به تحقیق شما را به صورت گوناگون آفرید"[16]

حقیق نماز هم چون سایر امور در باطن و روح آن نهفته شده که این قالب و صورت  را پذیرا شده است هر گاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد قطعا باید در همین قالب خاص باشد و در غیر این صورت نماز نبوده بلکه پدیده ی دیگری است.

هر گاه این قالب خاص و صورت ظاهری نماز با روح باطن آن آمیخته و قرین گردد نماز حقیقت خود را یافته و تاثیر خود راد میگذارد.  در چننین صورتی است که این امر الهی، ستون دین، معراج مومنین، روشنگر چهره مسلمین، مقرب متقین، مکمل اخلاص مخلصین، معبد خصائص ملحدین، مسود چهره شیاطین، و ممیز مومنین از کافرین، قرار میگیرد.

پس نمازی که فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد معطی شئ نخواهد بود. بنا بر این این قیام به ظاهر آن، تحرکی در نماز ایجاد نخواهد کرد و از سوی ذات باری به این نماز اقبال و توجهی نیست چنانچه از رسول گرامی اسلام روایت شده که فرمودند: خداوند متعال نظر نمی افکند به نمازی که آدمی دل خود را با بدن خود حاضر نمیکند.[17]

پس حقیقت نماز اعم از صورت ظاهری و معنای باطنی است و تمسک به هر یک از این دو بدون دیگری نماز نیست و در نتیجه هم کسانی که که به ظاهر ان تشبث جسته و از روح آن بی خبرند از حقیقت نماز غافلند وهم آنان که نمی خوانند و ادعا دارند که ما به معنا و حقیقت آن رسیده ایم معرفتی از نماز ندارند و در هر صورت فاقد حقیقت است.

 

راز الله اکبر

گفتن تکبیر به معنای ورود در حریم معنوی نماز اسست و با تعظیم و تکبیر درشروع نماز خداوند او را تکریم و تعظیم نماید و او را نزد بندگان دیگرش بزرگ بدارد چون با بیان الله اکبر نه تنها خالق خویش را بزرگتر دانسته است بلکه از او نفی نموده است. واین مضمون کلام گوهر بار امام حسن عسکری است که فرموده اند: "هنگامی که نماز گزار دو دستش را جهت گفتن الله اکبر بالا برده و ثنای خدا گوید خدای تعالی به ملائکه خود چنین می فرماید: ای عبادت کنندگان من آیا نمی بینید بنده ام را که چگونه مرا بزرگ و عظیم شمرده و از شریک و تشبیه و نظیر پاک دانسته است و دستش را بلند کرده و دوری جسته از گفته های دشمنان من که برای من شریک قائلند شما را شاهد می گیرم به درستی که به زودی من او را در دار جلالم بزرگ و عظیم خواهد کرد و پاک می گردانم او را در پاکیزگی دار کرامتم و او را از گناهان پاک میسازم و از عذاب جهنم و آتش آن او را حفظ میکنم"[18]

وشاید سر بالا بردن دستها به هنگام تکبیر نفی همه امور دنیوی و قدرت های پوشالی و یا نفی همه اوصاف مادی از اوست. چنانچه از علی (ع) منقول است که فرموده اند: وجه دیگر الله اکبر این است که کیفیت و چگونگی را از او نفی میکند گویی اذان میگویند: خداوند والاتر از آن است که وصف کنندگان صفت او را ادراک کنند"[19]

گفته میشود همین که بنده ای تکبیره الاحرام نماز را بگوید خداوند به او توجه کند و فرشته ای را مامور کند که ثواب همه اجزا نماز را به دست او سپارد و او را نزد خود عزیز دارد و مشمول عزت خود گرداند و در قلب او اثر کبریایی خویش را نمایان سازد اگر ذکر تکبیر او از روی صدق و صفا باشد.

ولی اگر در قلب او چیزی باشد که از حقیقت معنای تکبیر بازش دارد خداوند او را از حلاوت و شیرینی یاد خود محرومش سازد و از قرب خود و شادمانی مناجات محجوب سازد. امام صادق را در این باره کلام زیبایی است که فرموده ایشان چنین است: پس به هنگام نماز دل خود را بیازمای اگر شیرینی نماز را در عمق جان، سرور بهجت آن را می یابی و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفت و گو با او لذت میبرد بدان که خداوند، تو را در تکبیری که بر زبان رانده ای تصدیق فرموده است وگرنه بدان فقدان لذت مناجات محرومیت از شیرینی عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را در گفتن تکبیرات دروغگو دانسته واز درگاه خود رانده است"[20]

 واینکه چرا گفتن هفت تکبیر در ابتدای نماز داری ثواب و فضیلت است، هشام بن حکم بیان می کند: از امام موسی کاظم پرسیدم، امام در پاسسخ فرمدوند: " ای هشام خدا آسمانها را هفت، زمین را هفت و حجابها را هفت گانه آفرید پس چون پیامبر را به معراج برد و قرب او  به پروردگارش به اندازه فاصله دو کمان یا نزدیکتر شد یک حجاب از حجابهایش برداشته شد پیامبر تکبیر گفت و آغاز نمود به گفتن کلمات افتتاحیه نماز، پس چون حجاب دوم برایش برداشته شد تکبیر گفت و به همین منوال گذشت تا به هفت حجاب رسید پس آن جناب هفت تکبیر گفت بدین علت برای افتتاح نماز هفت تکبیر گفته میشود."[21]

فلسفه حمد و سوره

بعد از تکبیر گفتن که نماز گزار وارد نماز خواندن میشود خواندن سوره حمد واجب است و گفتن بسم الله در شروع آن ضروری است.  سوره حمد از عظمت بالایی نزد خداوند بر خوردار بوده و به حدی که شاید هیچ سوره دیگری به بزرگی آن نرسد پیامبر به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: ای جابر آیا برترین سوره ای را که خدا در کتابش نازل فرموده به تو نیاموزم؟ جابر عرض کرد: آری پدرو مادرم به فدایت ای رسول خدا آن را به من بیاموز. پس رسول خدا(ص) سوره حمد (ام الکتاب) را به او تعلییم داد و فرمود ای جابر آیا آگاهت نسازم از این سوره؟ عرض کرد. چرا پدر و مادرم به فدای تو باد ای رسول خدا از آن مرا با خبر ساز. فرمود: آن شفای هر دردی است جز مرگ[22]

در برخی از آیات قرآن رموز و آثاری است که آن را دارای فواید و آثار بسیار نموده است که سوره حمد جزء آن دسته از آیات و سوره هاست در شروع آن بسم الله الرحمن الرحیم که با هفت آیه دیگر کامل می گردد. الله اسم خاص خداست که مستجمع جمیع اسماء و صفات الهی است و هیچ کتاب الهی و آسمانی نازل نشد مگر با بسم الله. و هر کاری بدون آن آغاز شود بی نتیجه خواهد ماند.

پس گفتن بسم الله در ابتدای هر کاری رنگ الهی بخشیدن  به آن است که هر عملی بدون آن رنگ غیر الهی دارد.

الحمد لله رب العالمین

ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.

حمد و شکر برای اظهار سپاس از نعمات و برکاتی که بدون منت بر بندگانش ارزانی داشت، و رشد وتربیتش را بر عهده گرفت پس جز او کسی مستحق حمد و ثنا نیست.

از امام صادق(ع) می خوانیم "رن ابلیس اربع رنات اولهن یوم لعن، و حین اهبط الی الارض و حین بعثت محمد(ص) علی حین فتره من الرسل و حین انزلت ام الکتاب "« شیطان چهار بار فریاد کشید و ناله سر داد نخستین بار روزی بود که از درگاه خدا رانده شد، سپس هنگامی بود که از بهشت به زمین تنزل یافت، سومین بار هنگام بعثت محمد(ص) بعد ازز فترت پیامبران بود، و آخرین بار زمانی بود که سوره حمد نازل شد.[23]

علاوه بر سوره حمد چهار سوره  انعام، کهف، سبا، فاطر نیز با جمله (الحمد لله ) آغاز گردیده، ولی فقط در سوره حمد بعد از آن ( رب العالمین ) آمده است. مفهوم حمد، ترکیبی از حمد و شکر است. انسان در برابر جمال و کمال و زیبایی، زبان به ستایش در برابر نعمت خدمت و احسان دیگران، زبان به تشکر می گشاید. خداوند متعال به خاطر کمال و جمالش، شایسته و به خاطر احسان و نعمت هایش، لایق شکرگزاری است. خداوند پروردگار همه آفریده هاست. (هو رب کل شئ ).آنچه در آسمانها و زمین و میان آنهاست، پروردگارشان اوست (رب السماوات و الارض ما بینهما). حضرت علی می فرماید: (من الجمادات و الحیوانات )؛ او پروردگار بی جان است. (له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین) هم آفرینش از اوست و هم اداره آن، و او مربی و پرورش دهنده همه است.[24]

مراد از(عالمین ) یا فقط همه انسانها هستند، مانند آیه 70 سوره حجر که قوم لوط به حضرت لوط گفتند: ( او لم ننهک عن عالمین) آیا ما تو را از ملاقات با مردم نهی نکردیم؟ و یا مراد همه عالم هستی است.«عالم » به معنای مخلوقات «عالمین» به معنای تمام هستی پروردگار دارد و آنچه در جاهلیت و در میان بعضی ملتها اعتقاد داشتند که برای هر نوع از پدیده ها خدایی است و آن مدبر و رب النوع می پنداشتند، باطل است.

الرحمن الرحیم

(خدایی که ) بخشنده و مهربان است

راز رحمان و رحیم در رحمت عامه و خاصه اوست. یعنی هم او رحمن است که سایه رحمتش بر همه مخلوقات(کافرو مومن ) گسترانده شده و هیچ موجودی از رحمت عامش بی بهره نیست و هم رحیم است که علاوه بر توجه عام به همه آفرینش، عنایت خاص به بندگان مومن خویش دارد و آنان که در همه لحظه های حیات، او را در نظر دارند در دارالرحمه او بسر می برند. پس نماز گزار با ذکر الرحمن الرحیم اراده میکند که مشمول رحمت رحیمه او قرار گیرد تا از خواص به حساب آید چون رحمت رحمانه اش شامل همه چرندگان و پرندگان است.

خداوند رحمت را بر خود واجب کرده است، (کتب ربکم علی نفسه الرحمه )[25] و رحمت او بر همه چیز سایه گسترده است، ( ورحمتی وسعت کل شئ )[26]

همچنین  پیامبر و کتاب او را مایه رحمت اند، (رحمه للعالمین ). آفرینش و پرورش او بر اساس رحمت است و اگر عقوبت نیز می دهد از روی لطف است. بخشیدن گناهان وقبول توبه بندگان و عیب پوشی از آنان و دادن فرصت برای جبران اشتباهات، همه مظاهر مهربانی اوست

مالک یوم الدین

خدایی که مالک روز جزاست.

این جمله بدان معنی است که ای خدا هرچند مالکیت و فرمانروایی مجازی در دنیا پوششی برای مالکیت تو شده است ولی روزی که پرده ها برداشته شود و حقایق ظهور نماید همه ملوک و پادشاهان در مقابل تو برده وار ایستاده و چون غلامانی ذلیل و خوار پیش تو ظاهر گردند. آن روز چه بسا امیرانی که شرمنده در اسارت باشند و اسیرانی که در بارگاه تو عزت و امیری یابند و چه بسا اغنیائی که فقیر وار ظاهر شوند و فقرایی که متحول باشند. "ان الغنی و الفقر بعد العرض علی الله" همانا توانگری و بی چیزی در روز قیامت معلوم گردد[27].

پس بسیار جای تعجب است که برخی با قدرت و قهاریت تصنعی و ساختگی خود بر جان و مال دیگران حکم میرانند در حالی که  به زودی همه این قدرتهای پوشالی زایل و قدرت مطلقه الهی ظاهر می گردد واز همین قدرتمندان مستبد که با اسنبداد خویش عرصه زندگی را بر زیردستان ضیق کرده بودند سوال میشود که : لمن مالک یوم الدین؟ "امروز حاکمیت و قدرت ازآن چه کسی است؟

در پاسخ گویند:" الله الواحد القهار. "ازآن خدای یکتا و قدرتمند" آنچه که به ضعف و زبونی خود پی برده اند و به مالکیت و قهاریت او اقرار و اعتراف نمایند. نماز گزار با تکرار این کلام در هر نمازی همه همت خویش را به کار میگیرد تا حقیقت این کلام را در روح خود زنده سازد و از هرگونه غرور و تکبر خود را دور ساخته و عظمت و کبریایی را در دنیا و آخرت در ذات ربوبی مشاهده نماید و قلی خویش را با این اعتقاد تسکین بخشد و خود را بنده اوسازد نه غیر او. این شمه ای بود از حقیقت بود که بیان آن آمده است ولی بسیاری از حقایق دیگر در این آیه (مالک یوم الدین ) نهفته سالکان واقعی به اسرار آن باریابند و بی جهت نبود که امام سجاد(ع) در حال نماز وقتی به این جمله می رسید آن قدر تکرار میکرد که نزدیک بود روح از بدنش جدا گردد"[28]

با آنکه خداوندمالک حقیقی همه چیز در همه وقت است، ولی مالکیت او در روز قیامت و معاد جلوه دیگری دارد؛

در آن روز تمام واسطه ها و اسباب نسبت به کفار قطع میشوند. (تقطعت بهم الاسباب )[29]

نسبتها و خویشاوندی ها نسبت به کفر از بین می رود. (فلا انساب بینهم )[30]

برای کفار مال و ثروت و فرزندان سودی ندارند. (لا ینفع مال و لا بنون)[31]

بستگان و نزدیکان نیز فایده ای نمی رسانند. ( لن تنفعکم ارحامکم )[32]

نه زبان کفار، اجازه عذر تراشی دارد و نه فکر آنها فرصت تدبیر.  تنها راه چاره لطف خداوند است که صاحب اختیار آن روز است.

خداوند متعال از جهات مختلف قابل عبادت است و ما باید حمد و سپاس او را به جا آوریم. به خاطر کمال ذات و صفات او که (الله) است، به خاطر احسان و تربیت او که ( رب العالمین ) است و به خاطر امید و انتظار و رحم لطف او که (الرحمن الرحیم ) است و به خاطر قدرت و هیبت اوکه ( مالک یوم الدین ) است.

قیامت پرتویی از ربوبیت اوست. ( رب العالمین... مالک یوم الدین )

قیامت، جلوه ای از رحمت خداوند است. (الرحمن الرحیم مالک یوم الدین )

ایاک نعبد و ایاک نستعین

تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

انسان باید به حکم عقل، بندگی خداوند را بپذیرند.و ما انسانها عاشق کمال هستیم و نیازمند رشد و تربیت، و خداوند نیاز جامع تمام کمالات و رب همه هستی است. اگر به مهر و محبت نیازمندیم او رحمن و رحیم است و اگر از آینده دور نگرانیم او صاحب اختیار و مالک آن روز است. پس چرا به سوی دیگران برویم؟! عقل حکم میکند که تنها باید او را پرستید و از او کمک خواست . نه بنده هوا و هوس خود بوده ونه بنده زر و زور دیگران.

در نماز، گویا شخص نماز گزار به نمایندگی از تمام خدا پرستان می گوید: خدایا! نه فقط من که همه ما بنده تو ایم، و نه تنها من که همه ما محتاج و نیاز مند لطف تو ایم.

خدایا! من کسی جز تو را ندارم (ایاک ) ولی تو غیر مرا فراوان داری و همه هستی عبد و بنده تو هستند. ( ان کل من فی السماوات و الارض الا اتی الرحمن عبدا)" در آسمانها و زمین هیچ چیزی نیست مگر این که بنده و فرمانبردار خدواند رحمان هستند."[33]

جمله (نعبد) هم اشاره به این دارد که نماز به جماعت خوانده شود وهم بیانگر این است که مسلمانان همگی برادر و در یک خط هستند.

ابتدا باید بندگی خدا کرد، آنگاه از او حاجت خواست. (نعبد، نستعین )

بندگی، تنها در برابر خداوند رواست نه دیگران. (ایاک نعبد)

گرچه عبادت از ماست، ولی در عبادت کردن نیازمند کمک او هستیم.( ایاک نعبد و ایاک نستعین )

از آداب دعا و پرستش این این است که انسان خود را مطرح نکند و خود را در حضور خداوند احساس کند. (ایاک نعبد ... )

توجه به معاد یکی از انگیزه های عبادت است. (مالک یوم الدین ایاک نعبد)

اهدنا الصراط المستقیم

(خدایا ! ) ما را به راه راست هدایت فرما.

در قرآن مجید دو نوع هدایت مطرح شده است:

هدایت تکوینی،نظیر هدایت زنبور عسل که چگونه از شهد گلها بمکد و چگونه کندو بسازد. و یا هدایت و راهنمایی پرندگان در مهاجرتهای زمستانی و تابستانی. آنجا که قرآن می فرماید: ( ربنا الذی اعطی کل شئ خلقه ثم هدی ) بیانگر این نوع از هدایت است.

هدایت تشریعی: که همان فرستادن انبیاء الهی و کتب آسمانی برای هدایت بشر است.

کلمه (صراط) بیش از چهل بار در قران آمده است. انتخاب راه و خط فکری صحیح نشانه شخصیت انسان است.

انسان، هم در انتخاب و هم در تداوم آن باید از خدا کمک بگیرد مانن لامپی که روشنی خود را هر لحظه از نیرو گاه میگیرد. (اهدنا الصراط المستقیم )

در راه مستقیم بودن تنها خواسته ای است که هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب میکند حتی رسول الله (ص) و ائمه اطهار از خداوند ثابت ماندن در راه مستقیم را می خواهند.

انسان باید همواره، در هر نوع از کارهای خویش، اعم از انتخاب، دوست، رشته تحصیلی و همسر راه مستقیم را از خدا بخواهد زیرا چه بسا در عقاید، صحیح فکر کند، ولی در عمل دچار لغرش شود و یا بالعکس. پس هر لحظه خواستن راه مستقیم از خدا، ضروری است.

راه مستقیم مراتب و مراحلی دارد. حتی کسانی که در راه حق هستند، مانند اولیاء خداوند،  لازم است برای ماندن در راه و زیاد شدن نور هدایت، دعا کنند.

راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است که حضرت علی (ع) می فرماید: "الیمین و الشمال مضله والطریق الوسطی هی الجاده "

انحراف به چپ و راست گمراهی و راه وسط، جاده هدایت است.[34]

راه مستقیم یعنی میانه روی و اعتدال و احتراز از هر نوع افراط و تفریط، چه در عقیده و چه در عمل. یکی در عقاید از راه خارج میشود و دیگری در عمل و اخلاق. یکی همه کارها را به خدا نسبت میدهد، گویا انسان هیچ نقشی در سرنوشت خود ندارد. و دیگری خود را همه کاره و فعال مایشاء دانسته و دست خدا را بسته میداند. یکی رهبران آسمانی را هم چون مردمان عادی و گاهی ساحر و مجنون معرفی میکند و دیگری آن بزرگواران را در حد خدا می پندارند. یکی زیارت امامان معصوم و شهدا را به بدعت میداند و دیگری حتی به درخت و دیوار متوسل شده و ریسمان می بندند. یکی اقتصاد را زیر بنا میداند و دیگری دنیا و امورات آن را نادیده می انگارد.

در روایت ها آمده است که امامان معصوم می فرمایند: راه مستقیم، "ما هستیم"[35] یعنی نمونه عینی و علمی راه مستقیم و اسوه و الگو برای قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانی هستند. آنها در دستورات خود در باره تمام مسایل زندگی از قبیل کار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، و... ، نظر داده وما را به اعتدال و میانه روی سفارش کرده اند.[1] جالب آنکه ابلیس در همین صراط مستقیم به کمین می نشیند.

همه هستی، در مسیری که خداوند اراده کرده در حرکت اند. خدایا ! مارا نیز در راهی که خود دوست داری قرار بده. (اهدنا الصراط المستقیم ) در خواست هدایت به راه مستقیم مهم ترین خواسته یکتا پرستان است.

صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولا الضالین

(خداوندا! ما را به ) راه کسانی که آنها را مشمول نعمت خود ساختی (هدایت کن ) نه غضب شده گان و نه گمراهان !

این آیه راه مستقیم را، راه کسانی معرفی می کند که مورد نعمت الهی واقع شده اند و عبارتند از: انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین.[36] به راه این بزرگواران و آرزوی پیمودن آن و تلقین این آرزو به خود، ما را از خطر کج روی و قرار گرفتن در خطوط انحرافی باز می دارد. بعد از این در خواست از خداوند تقاضا دارد که او را در مسیر غضب شده گان و گمراهان قرار ندهد. زیرا بنی اسرائیل نیز به گفته قرآن، مورد نعمت قرار گرفتند، ولی در اثر نا سپاسی و لجاجت گرفتار غضب شدند.

قرآن مردم را به سه دسته تقسیم می نماید: کسانی که مورد نعمت هدایت قرار گرفته و ثابت قدم ماندند، غضب شده گان و گمراهان.

مراد از نعمت در (انعمت علیهم )، نعمت هدایت است. زیرا در آیه قبل سخن از هدایت بود. علاوه بر آنکه نعمتهای مادی را کفار و منحرفین نیز دارند.

هدایت شده گان نیز مورد خطرند و باید دائما از خدا بخواهیم که مسیر ما، به غضب و گمراهی کشیده نشود.

 

 

سر قنوت

 قنوت چون رکوع و سجود بهترین نوع ادب در عبودیت و بندگی است. پشت کردن از غیر از حق و روی نمودن به رب مطلق است. دراز کردن دست خالی در مقابل پروردگار غنی است. اظهار فقر است در برابر غنی مطلق، تضرعی است از بیچارگی عبد، و تواضعی است در مقابل عظمت رب. و هر چه این حالت طویل باشد به همان مقدار، مقام بنده در دار بقاء رفیع خواهد بود. چنانچه پیامبر فرموده اند: اطولکم قنوتا فی دار الدنیا اطولکم راحه یوم القیامه فی المواقف.

"راحت ترین شما در موقف قیامت کسی است که قنوت طولانی تری داشته باشد"[37]

و این بدان جهت است که حقیقت نماز اظهار مسکنت و بیچارگی، تضرع و بی نوایی است که باید دستها را در قنوت دراز نموده و با گفتن"خدایا خدایا" نماز را کامل کرد. و به خاطرفضیلت آن و حالت خاص دعایی در بر دارد بسیار تاکید شده است طوری که برخی از روایات حالت قنوت را در نماز واجب دانسته اند. و به همین جهت اهل معرفت اهتمام داشتند که مضامین دعایشان با معرفت معنویه همراه و از امور مادیه به دور باشد.

اسرار رکوع

وقتی که نماز گزار به رکوع خم می گردد در حقیقت با عمل خود به ذلت و خواریش با ذکر رکوع به عظمت و کبریایی خواوند اعتراف و اقرار می کند. و این بهترین نوع تواضع عبد در مقابل مقام کبریایی حق است. به همین خاطر که او خدا را به عظمت و بزرگی یاد کرده خدا نیز او را در نزد بنده گان عزت و بزرگی میبخشد. چنانچه در روایت از امام حسن عسکری(ع) منقول است که فرموده اند: چون نماز گزار به رکوع رفت خداوند تبارک و تعالی خطاب به فرشتگان می کند و می فرماید: ای ملائکه من آیا نمی بینید بنده نماز گزار چگونه برای بزرگی و عظمت من تواضع میکند؟ شما را گواه می گیرم که هر آینه او را در دارکبریایی و جلال خود بزرگ دارم.[38]

پس  راز رکوع خم شدن در برابر عظمت اوست و این اقتضای ادب عابد است در مقابل معبود. چنانچه این تعبیر از امام صادق (ع) است که:  "در رکوع عبودیت است و در سجود قرب به معبود. و کسی که به نیکی ادب به جا نیاورد قرب را نشاید پس رکوع کسی را که بجای آر که با دل خاضع برای خدا و تحت سلطه او ذلیل و بیمناک است و اعضای خود را از اندوه و ترس آنکه از بهر رکوع کننده گان بی نصیب گردد فرود می آورد"[39]

شاید این فرموده امام صادق علیه السلام تفسیر انفسی از این آیه باشد که خداوند فلاح و رستگاری را منوط به رکوع و سجود دانسته است و فرموده: "یا ایها الذین آمنو ارکعو واسجدوا واعبدوا ربکم وافعلوا الخیر لعلکم تفلحون."

(ای اهل ایمان در برابر خدا رکوع و سجود به جای آرید و حضرت او را تمام شئون حیات، بنده و فرمانبردار باشید و هر کار خیری را انجام دهید تا به رستگاری و فلاح رسید.)[40]

هر چند که قرب کامل در سجود تحصیل می شود و لیکن مادام که ادب خضوع در رکوع کامل نگردد قرب مطلق به دست نیاید چون نقص در هر جزئی به کل سرایت میکند. چنانچه از پیامبر نقل شده است: " هر کس که وضو و رکوع و خشوعش در نماز کامل نباشد نمازش ناقص است"[41]

ونیز فرموده است که:

"خداوند پنج نماز را بر مردم واجب گردانده هرگاه کسی وضوی آنها را درست به جا آورد و در وقت بخواند و رکوع و خشوع را کامل کند خداوند ضامن است که گناهانش را بیامرزد و کسی که این گونه انجام ندهد خداوند نسبت به او عهدی ندارد و اگر خواست او را می آمرزد و اگر بخواهد او را عذاب می کند"[42]

و خلاصه کلام در فلسفه رکوع این است که هیچ بنده ای برای خدا به حقیقت رکوع نکند مگر آنکه خداوند تعالی او را به نور جمال خویش بیاراید و در سایه کبریایی خود در آورد و جامه برگزیدگانش بپوشاند. رکوع مرحله اول است و سجده مرحله دوم،  هر کس که معنی و حقیقت اولی را به جای آورد شاستگی دومی را یافته است.

پس  باید که رکوع با خضوع و خشوع کامل باشد تا سجده به تبع آن کامل گردد. از ربیع بن خثیم حکایت کنند که با یک رکوع شب را به صبح می رساند و چون به صبح می رسید قامت راست می کرد و می گفت:( آه! مخلصان پیشی گرفتند و ما از راه ماندیم) و رکوع خود را کامل کن به اینکه پشت خود را راست نگاه داری و از این پندار که به قدرت و همت خود به خدمت او قیام کنی فرود آی (که این امکان ندارد) جز به یاری او.

وقلب را از وسوسه های شیطان و فریبها و نیرنگ هایش فراری ده خداوند تعالی بندگان خویش را به میزانی که در برابر او کرنشی کنند بلند میکند و آنان را به هر اندازه که عظمتش بر باطن هایشان پرتو افکنده به حقیقت فروتنی و کرنش (در برابر خود) هدایت می فرماید.

فلسفه سجده

سجده سر بر آستان مقدس ربوبی ساییدن و چشم از خویشتن بستن، راس بر خاک نهادن و خود را حقیر شمردن، روح سجده رهایی دل از امور مادی  فانی و قطع امید از علایق دنیوی است و حقیقت سجده اتصال به معبود است و وصل به مقام محمود.  نزدیک ترین حالت عبد به مولا و بهترین حالت قرب به خداست که آن ذات قدس فرموده است: واسجد واقترب.  "سجده کن و تقرب جوی.[43]

چون قرب در سجود نهفته است و به همین دلیل میتوانیم ادعا کنیم که: نشانه تکمیل مخلوق تطویل در سجود است. و در روایت آمده است که: خداوند حضرت ابراهیم را در اثر سجده های طولانی به مقام خلیل اللهی رساند.[44]

و اما سر سجده آنچنان از روایت بر می آید این است که انسان در مقابل معبودش ادعای هرگونه تکبر و خودبینی را نفی و همه عظمت و کبریایی را برای او میداند.خود را وابسته و خدای خویش را ذاتی مستقل به حساب می آورد. با این حالت به خدا گوید که بنده هیچ قدرتی بر گردنم نیست و در مقابل هیچ قدرتمندی جز تو خضوع نکرده و سر فرود نمی آورم.  عبودیت دیگران را از خود نفی و روح بندگی رادر سر دارم. برای من یقین حاصل است که وجودم از آن توست و اگر رفعت و کمالی باشد از جانب توست.

اصل آدمی از خاک است و برگشت او به تراب، پس من به امر تو جبین خویش را که سلطان نفس بر آن ظهور دارد به زمین می سایم و با شکستن هوای نفس علو مقام را از تو طلب دارم. و بنابر همین اسرار نهفته در سجود است که هیچ سجده ای بدون رفعت در مقام بندگی نیست و هرگز زیان نبرد آنکه حقیقت آن را درک  نموده و گفته شده: اگر نماز گزار بداند در حال سجده چه اندازه مشمول جلال الهی است هرگز راضی نمی شود که سر از سجده بردارد.[45]

از امام صادق (ع) روایت است که مردی پیش پیامبر(ص) آمد و گفت:یا رسول الله! گناهان من بی شمار و عمل نیک من اندک. پیامبر گرامی اسلام فرمود: سجده فراوان به جا آور زیرا سجده گناهان را دور می سازد چنانچه باد برگ درختان را می ریزاند.[46]

هر گاه نماز گزار به سجده رود خداوند به فرشتگان گوید ای ملائکه من آیا نمی بینید که چگونه بنده ام بعد از ارتقاء تواضع میکند و برای من می گوید:اگر تو صاحب جلالت و مکنت در دنیا هستی پس من خوار در نزد تو هستم، خداوند می فرماید:  به زودی او را از طریق حق بالا می برم و به وسیله او باطل را دفع میکنم.[47]

و خلاصه کلام در این باب این است که از علی (ع) درباره فلسفه دو سجده سوال شد فرمودند: سجده اول به این معنا است که خدایا! اصل ما از خاک است و معنای سربرداشتن از سجده این است که خدایا! ما را از خاک خارج کردی. و معنای سجده دوم این است که خدایا دوباره ما را به خاک برمی گردانی و سر برداشتن از سجده دوم به معنای این است که خدایا یک بار دیگر درقیامت از خاک بیرونمان خواهی کرد.[48]

پس سجده به معنای یاد آوری و تذکر نفس به مبدا و معاد است و ترک آن به معنای فراموشی و دوری از مبدا ومعاد.

فلسفه تشهد

تشهد حمد و ثنای خدای متعال است. تجدید و تکرار شهادت به خدا و رسول است که در واقع تاکید بر ایمان و اسلام بنده است. بنده همانطور که در مقام گفتار و قول، اظهار بندگی می کند باید معنای کلام آن را با صفای ضمیر پیوند دهد و با همه وجودش خدا را بندگی نماید چون باید بداند که همه امور در دست اوست و هیچ اراده ای جز خواست و اراده او قادر به انجام هیچ کاری در نظام هستی نیست. از امام صادق درباره اسرار تشهد سوال شد فرمودند: خداوند-عزوجل- فرمود پروردگار تو آنچه بخواهد می آفریند و انتخاب و اختیار میکند و آنان را در کارهایشان گزینش و انتخاب نیست، منزه و برتر است خداوند از آنچه شرک می ورزند. پس بنده سپاسگزار خدا باش در عمل آن سان که به زبان ذکر او گویی، پس تسلیم فرمان او باش و بندگی او را بجای آر و تو را به صلوات بر پیامبر امر کرده است، پس نماز را با صلوات بر پیامبر وطاعت او را با طاعت آن حضرت و شهادت به وحدانیت او را به شهادت بر رسالت آن جناب وصل کن و بکوش تا برکات معرفت آن جناب از دستت نرود و از بهره درود فرستادن او غافل نشوی"[49]

خلاصه اینکه راز تشهد هماهنگ کردن زبان است با قلب، گفتار است با کردار و قول است با عمل و به یک معنی عبور از نظام کثرت است به وحدت و وصول به مقام ولایت.

اسرار سلام

سلام از سلم به معنای صلح و امان است یعنی کسی که به امر الهی گردن نهاده است و دستور دین پیامبرش را با خضوع و فروتنی امتثال نموده از بلایای دنیوی و عقاب اخروی در امان است.  چون ممکن نیست کسی که نمازش را کامل انجام دهد و در عین حال از وعده  الهی برخوردار نباشد و نیز ممکن نیست کسی که واقعیت سلام که وصفی از اوصاف الهی  و اسمی  از اسماء ربوبی است درک نماید و در زندگی خود در برخورد با دیگران آن را عینیت نبخشید. چگونه ممکن است کسی که با عمق جان، مناجات با معبود خویش را با سلم و امان به اتمام رسانده حقیقت آن رابا دل گره و پیوند زند و در عین حال از یاد الهی غافل بماند در حالیکه هنر بندگی، یاد خدا بودن و در تمام احوال زندگی است.

آنچه در اسرار سلام بیان شد در حدیث طولانی از امام صادق(ع) وارد شده که خلاصه آن این است که: "معنای سلام پایان هر نماز، امان است و هر کس تسلیم امر الهی باشد در امان است و سلام نامی است از نامهای خداوند متعال که میان خلق به ودیعه نهاده است تا معنی و محتوای آن  را در داد وستدها و امانت داری ها و روابط با هم و صحبت و آمیزش و معاشرتها به کار برند.چناچه خواستی سلام را به جای خود قرار دهی و حق و معنای آن را ادا کنی، باید از خدا پروا کنی و دین، دل و عقلت از گزند خودت در سلامت باشد. و آنها را به تیرگی گناهان نیالایی و باید فرشتگان نگهبانت را سلامت بداری، آنها را نیازاری و ملولشان نسازی و با بدرفتاری با ایشان آنان را از خود نترسانی. آنگاه دوستت و سپس دشمنت را(باید از جانب تو در سلامت باشد) که هر کس نزدیک ترین فرد به اوست او در سلامت نباشدو به طریق اولی دورترین فرد از او در سلامت نخواهد بود.

و هر کس که سلام را در جایگاهش ننهد او را نه سلامی است و نه تسلیمی و در سلام گفتنش دروغگو است هر چند که بلند و آشکار در میان مردم سلام بگوید[50]

در این عمل عبادی(نماز)اسرار معجزه آسایی است که به شمه ای از آن با استناد به این احادیث اشاره گردید، باشد که با درک هر چه بیشتر از اهمیت و جایگاه نماز در مکتب انسان ساز اسلام،  توشه ای برگیریم و با ادای این فریضه مهم و درک گوشه ای از اسرار و مفاهیم آن به حیات طیبه فردی و اجتماعی دست یافته و تحت ولایت الهی با سلم و صلح، زندگی سعادتمندانه ای را تحصیل کنیم.

 

 

نتیجه گیری:

با توجه به آنچه در مطالب قبل بیان گردید و نقش نمازخصوصا ارکان نماز و آیات به کار برده شده در این مهم این مطلب استنتاج میگردد که: شخصی که با خواندن نماز خود را در کنار خدایی که او را بزرگ، رحمان، رحیم، غفور، قهار و ... می بیند در او روحیه ای ایجاد شده که وی سعی در شناخت هر چه بیشتر و بهتر خود و خدایی که او را آفریده و دوست دارد قرار میدهد.

در این مسیر مقدس هویت وی شکل می گیرد، او خود را بنده خدا خواهد شناخت خدایی که  او را اشرف مخلوقات نام نهاده و هدف خلقت او را عبادت خودش (خدا ) قرار داده است. در این مسیر این باور در وجود او نهادینه می شود که نه تنها دنبا پوچ و بی هدف نیست و بلکه نظام مند و دارای اهداف والایی نیز هست. او خود را مقید به یک سری ارزشهای اخلاقی و رفتارهای مذهبی یافته که انجام آنها فلاح و رستگاری و آرامش روحی و روانی را برای او به همراه دارد.

 اعمال و فرایض، بایدها و نبایدهای دین مبین اسلام خصوصا نماز در تشکیل هویت و نهادینه شدن شخصیت مذهبی در میان نوجوانان و جوانان در طول تاریخ اسلام، از نزول دین بر پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد(ص) تا به حال تاثیر بسزایی داشته است و بر همین اساس شاهد افراد بسیاری چون ( یاسرها و عمارها و ابوذزها و مالک اشترها و... حسین فهمیده، صیاد شیرازی، ابراهیم همت، احمد متوسلیان و... ) بوده ایم که تحت تعالیم دین اسلام و با انجام فرایض دینی خود راه پیشرفت و تکامل واقعی را پیموده و نقشی بسیار زیبا و ماندگار درکتاب تاریخ ملت، کشور و بشریت برجا گذاشته اند.

تاثیر انجام فرایض دینی بر تشکیل و تثبیت هویت و شخصیت جوانان و تقویت حس مسئولیت پذیری و تعهد نسبت به خود، خانواده و جامعه می تواند جامعه بزرگ و تمدن ساز ایران اسلامی را هرچه بیشتر در بلندای  قله های شرف و پیشرفت قرار داده و زمینه های ظهور منجی عالم بشریت قائم آل محمد و تشکیل حکومت عدل جهانی وی فراهم سازد.

                                                                                     

 

 

 

                                                                                                                                                                                                                       والسلام علیکم 

                                                                                                                          و رحمه الله و البرکاته

 

 منابع و ماخذ:

1.       خلیلی مصطفی، نقش نماز در شخصیت جوانان، نشر زائر مقدس،1391

2.       فیروزی عباس، مبانی جنگ نرم و ریشه های آن در تهاجم فرهنگی، نشرشکوفه یاس،1389

3.       قرائتی محسن، تفسیر نور، جلد اول، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1387

4.       هانتینگتون ساموئل، چالش های هویت در آمریکا، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران 1388)

 

 

 

 



[1] مبانی جامعه شناسی و مردم شناسی ایلات وعشایر، دکتر طیبی، ص44.

[2] هانتینگتون ساموئل، چالش های هویت در آمریکا، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران  1388ص48، 49

[3] سخنان مقام معظم رهبری در دیدار کارکنان رسانه های گروهی و روسای مناطق آموزش و پرورش

[4] فیروزی عباس، مبانی جنگ نرم و ریشه های آن در تهاجم فرهنگی، نشرشکوفه یاس، فصل سوم

[5] سوره مبارکه جمعه،ایه 1.

[6] میزان الحکمه،ج5 ص 376.

[7] میزان الحکمه،ج5 ص376.

[8] همان ماخذ.

[9] میزان الحکمه،ج5 ص376.

 

[10] سوره مبارکه یونس، آیه 57 .

[11] نهج البلاغه، خطبه 176

[12] سوره مبارکه رعد، آیه 28

 

[13] سوره مبارکه احزاب، آیه،56.

[14] سوره مبارکه احزاب، آیه 43.

[15] سوره مبارکه اسراء، آیه78.

[16] سوره مبارکه جن، آیه 14.

[17] معراج السعاده، ص668

[18] بحار الانوار، ج8 ص221

[19] بحار الانوار، ج81 ص 131

[20] بحار الانوار، ج81 ص230. و مصباح الشریعه باب 13

[21] علل الشرایع، باب 30 ص 322

[22] تفسیر عیاشی، ج1 ص20

[23] نور الثقلین ج1 ص 2

[24] تفسیرنور الثقلین

[25] انعام، 54

[26] اعراف، 156

[27] نهج البلاغه، حکمت446

[28] تفسیرنور الثقلین، ج1ص 16

[29] بقره، 166.

[30] مومنون، 101

[31] شعراء،88.

[32] ممتحنه، 3.

[33] مریم، 93

[34] بحار الانوار،ج87 ص 3

 

[35] تفسیر نورالثقلین، ج1 ص20

[36] نساء، 69و آیه 59سوره مریم

[37] بحار الانوار، ج85 ص 199.

[38] بحار الانوار،ج82 ص 221.

[39] بحار الانوار،ج82ص 108.

[40] سوره مبارکه حج، آیه 77

[41] جامع احادیث شیعه، ج4 ص 44

[42] کنز العمال، ج7 ص276

[43] سوره مبارکه علق، آیه 19

[44] مستدرک الوسایل، ج1 ص329 به نقل از اسرار الصلاه ص429

[45] بحار الانوار، ج82 ص207.

[46] بحار الانوار، ج82 ص162.

[47] بحارالانوار، ج82  ص221.

[48] المحجه البیضاء، ج1 ص391.

[49] مصباح الشریعه، باب 17.

[50] مصباح الشریعه، باب 18



 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط erfan در تاریخ 1392/10/23 و 8:32 دقیقه ارسال شده است

سلام
خوبی؟
شما لینک شدید
وبلاگ خوبی داری انشاالله موفق باشی


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
به امید فردایی پراز موفقیت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان تاثیر تحریمهای غرب علیه ایران بر مسیر پیشرفت انقلاب اسلامی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 16
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 90
  • بازدید ماه : 90
  • بازدید سال : 1,291
  • بازدید کلی : 20,799