loading...
آزاداندیش
رسول باغبانی بازدید : 1413 1391/12/12 نظرات (1)

 

سیری در اندیشه ها ودیدگاههای سیاسی حضرت علی علیه السلام

 

 

 

 

 

1-ضرورت حکومت و ره آورد آن خطبه40

2-اعلام سیاست های حکومتی خطبه 16

3-شرایط رهبر اسلامی

4- مسولیت های رهبری خطبه 119

5-خطبه 216

حقوق اجتماعی-

حقوق متقابل مردم و رهبری

ره آورد حقوق اجتماعی

ویژگی های اخلاقی و مدریتی امیرالمومنین علی (ع)

6-خطبه 224

پرهیز ازستمکاری- پرهیزاز امتیاز دهی-پرهیز از رشوه خواری

7-نامه19

هشدار از بدرفتاری با مردم

طرح اخلاق اجتماعی و مدیریتی

8-نامه20

هشدار ازخیانت به بیت المال

9-نامه 46

مسولیت فرمانداری-اخلاق مدیریت

10-نامه 53

اخلاق رهبری-پرهیز ازاستفاده از مدیران گذشته-اصول روابط اجتکاعی رهبران-نظارت بر زندگی محرومان-رسیدگی مستقیم به امور نیازمندان-اصول روابط اجتکاعی رهبران-

11-نامه71

سرزنش از خیانت اقتصادی-

 

 

 

ضرورت حکومت و ره آورد آن

امام علی علیه السلام پس از شنیدن شعار خوارج در مسجد کوفه فرمودند:

آری درست است فرمانی جز فرمان خدا نیست ولی اینها میگویند زمامداری جز برای خدا نیست.در حالی که مردم به زمام داری نیک یا بد نیازمندند تا در سایه حکومت به کار خود مشغول شوند و کافران هم بهره مند شوند و مردم در استقرار حکومت زندگی کنند و به وسیله حکومت بیت المال عمومی جمع آوری شود و به کمک آن میتوان با دشمنان مبارزه کرد .جاده ها امن و امان گردد و حق ضعیفان گرفته شود از نیرومند.نیکو کاران در رفاه و آسایش و بد کاران در امان باشند.

اعلام سیاست های حکومتی

امام پس از بیعت مردم مدینه فرمودند:

آن چه میگویم به عهده میگیرم و خود به آن پای بندم. کسی که عبرتها برای او آشکار شود ازعذاب آن پند گیرد تقوا و خویشتن داری او را از سقوط در شبهات نگه میدارد.

آگاه باشید تیره روزی ها و آزمایش ها همانند زمان پیامبر به شما روی خواهد آورد.سوگند به خدایی که پیامبر را به حق مبعوث کرد

سخت آزمایش میشوید چون دانه هایی که در غربال ریزد.یا غذایی گکه در دیگ گذارند به هم خواهید ریخت و زیرو رو خواهید شد

تا آنکه بالا  پایین رود و پایین به بالا رود.آنان که سابقه ای در اسلام داشتند.آنان که تا کنون منزوی بودند بر سر کار می آیند و آنها که به نا حق پیشی گرفته اند عقب زده خواهند شد

شرایط رهبر اسلامی

سزاوار نیست که بخیل بر جان و ناموس و غنیمتها و احکام مسلمانان ولایت و رهبری یابد و امامت مسلمین را عهده دارشود

تا در اموال آنان حریص گردد.

ونادان نیز لیاقت رهبری ندارد تا با نادانی خود مسلمین را به گمراهی کشاند

ستمکار نیز نمیتواند رهبر مردم باشد که با ستم خود حق مردم را غصب و عطاهای آنان را قطع کند

و نه کسی که در تقسیم بیت الما ل عدالت ندارد.زیرا اموال و ثروت آنان را حیف میل میکندو گروهی را بر گروهی دیگر مقدم میدارد

رشوه خوار نمیتواند در قضاوت امام باشدزیرا که او برای داوری با رشوه گرفتن حقوق مردم را پایما ل میکند و حق را به صاحبان آن نمیرساند.
آن کس که سنت پیامبر را ضایع میکند لیاقت رهبری ندارد زیرا که امت اسلامی را به هلاکت میکشاند.

مسولیت رهبری خطبه 118

بر من سزاوار نیست که لشکر و شهر و بیت المال  و جمع آوری خراج و قضاوت بین مسلمانان و گرفتن حق درخواست کننده گان را رها سازم آنگاه با دسته ای بیرون روم. و چونان تیر نتراشیده در جعبه ای خالی به این سو آن سو سرگردان شوم.

من چون محور سنگ آسیاب باید بر جای خود استوار بمانم تا همه ی امور مملکت پیرامون من و به وسیله من به حرکت درآید اگر من خودم از محور دور شوم و مدار آن بلرزد و سنگ زیرین فروریزد!

به خدا سوگند که این پیشنهاد بدی است اگر امید واری به شهادت در راه خدا نداشتم پای در رکاب کرده از میان شما میرفتم و  شما را نمی طلبیدم. چندان که باد شمال و جنوب می وزد. زیرا شما بسیار طعنه زن عیب جو و رویگردان از حق و پر مکر و حیله هستید.

مادام که افکار شما پراکنده است فراوانی تعداد شما سودی ندارد. من شما را به روشنی بردم که جز هلاک خواهان هلاک نگردند.

آن کس که استقامت کرد به سوی بهشت شتافت و آن کس که که لغزید در آتش سرنگون شد.

خطبه216

حقوق متقابل مردم و رهبری

پس خدای سبحان برخی از حقوق خود را برای بعضی مردم واجب کرد.

و آن حقوق را در برابر هم گذاشت که برخی حقوق دیگر را واجب گرداند. وحقی بر کسی واجب نمیشود مگر همانند آن را انجام دهد و در میان حقوق الهی بزرگترین حق رهبربر مردم وحق مردم بر رهبر است.

حق واجبی که خدای سبحان بر مردم بر هر دو واجب نمود و آن را عامل پیوند ملت و رهبر و عزت دین قرار داده است. پس رعیت اصلاح نمیگردد جز آنکه زمامدار اصلاح شودو زمامداران اصلاح نمیگردند جز با درستکاری رعیت.

آنگه که زمامداران حق رهبری را ادا کنند و زمامدارحق مردم را بپردازد حق در آن جامعه عزت یابد و راهای دین پدیدار و نشانه های عدالت بر قرار و سنت پیامبر پایدار گردد.

پس روز گار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزوهایش مایوس میگردد.اما اگر مردم بر زمامدار چیره شوند یا زمامدار بر رعیت ستم کند وحدت کلمه از بین میرود.نشانه های ستم آشکارو نیرنگ بازی در دین فراوان میگردند.و راه گستره سنت پیامبر متروک و هوا پرستی فراوان و اجکام دین تعطیل و بیماری دلها فراوان شود.

مردم از اینکه حق بزرگی فراموش میشود یا باطل خطر ناکی در جامعه رواج می یابد احساس نگرانی نمیکنند.پس در آن زمان نیکان خوار و بدان قدرتمند میشوند و کیفر الهی بر بندگان بزرگ و دردناک خواهد بود.

پس برشماست که یکدیگر را نصیحت کنید و نیکو همکاری کنید.درست است که هیچ کس نمیتواند حق اطاعت خداونی را آنچنان که باید بگذارد-لکن باید به مقدار توان نصیحت کردن و بر پا داشتن حق و یاری دادن به یکدیگر است.

هیچ کس هرچند او در حق بزرگ و ارزش او در دین بیشتر باشد بی نیاز نیست که او را در انجام جق یاری رسانند. و هیچ کس گرچه مردم او را خوار شمارند و در دیده ها بی ارزش باشد.کوچکتر از آن نیست که کسی را در انجام حق یاری کند.یا دیگری به یاری او بر خیزد.

کسی که عظمت خدا در جانش بزرگ و منزلت او در قلبش والاست سزاوار استکه هر چهجز خدا را کوچک شمارد و از او سزاوار تر است کسی که نعمتهای خدا را فراوان در اختیارداشته باشد و بر خوان احسان نشسته است. زیرا نعمت خدا بر کسی بسیار نگردد. جز آنکه حقوق الهی بر او فراوان باشد.

خطبه224

پرهیز از ستمکاری

سوگند به خدا که اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان به سر برم و یا با غل و زنجیربه این سو یا آن سو کشیده شوم خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده و چیزی از اموال بیت المال را غصب کرده باشم.چگونه بر کسی ستم کنم برای نفس خویش که به سوی کهنگیو پوسیده شدن پیش میرود و در خاک به زمانی طولانی پیش میرود.

عدالت علوی

به خدا سوگند که برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهی دست شده و از من درخواست داشت تا من از گندمهای بیت المال به او ببخشم کودکانش را دیدم که از گرسنگی دارای موهای ژولیده و رنگشان تیره شده گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مرا دیدار و از من درخواستخود را تکرار میکرد. چون به گفته های او گوش دادم پنداشت که دین خود را وا میگذارم و به لخواه او رفتار میکنم و از راه ورسم عادلانه خود دست بر میدارم.روزی آهنی را در آتش گداخته به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم پس چون بیمار از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد

به او گفتم ای عقیل:گریه کنندگان بر تو بگریند از حرارت آهنی می نالی  که انسانی آن را به بازیچه گرم کرده است اما مرا به سوی آتشی میخانی که خدای جبار با خشم خود آن را گداخته است؟

تو از حرارت نا چیز مینالی و من از حرارت آتش جهنم ننالم؟

از این حادثه شگفت آور تر آنکه شب هنگام کسی به دیدار ما آمد و ظرفی سر پوشیده پر از حلوا داشت معجونی در آن ظرف بود چنان از آن متنفر شدم که گویی آب دهان مار سمی یا قی کرده مخلوط کردند!

به او گفتم هدیه است یا زکات یا صدقه؟که این دو بر ما اهل بیت حرام است. گفت:نه زکات است نه صدقه .هدیه است به تو

گفتم زنان بچه مرده بر تو بگریند.آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده یا جن زده شده ای ؟یا هذیان میگویی؟

به خدا قسم اگر هفت اقلیم را با آنچه درزیر  آسمانها  است به من دهند تا خدا را نا فرمانی کنم که پوست جوی را از مورچه ای بگیرمچنین نخواهم کرد.و همانا این دنیای آلوده شما نزد من از برگ جویده شده دهان ملخ پست تر است.علی را بانعمت های فنا ناپذیر و لذت های نا پایدار چه کار؟

به خدا پناه میبرم از خفتن عقل و زشتی لغزشها و از او یاری می جویم

نامه19

هشدارازبد رفتاری با مردم

نامه به یکی از فرمانداران به نام عمربن ابی سلمه ارحبی که در فارس ایران حکومت میکرد

پس از نام خداو درود.

همانا دهقانان مرکز فرمانداریت ازخشونت و قساوت و تحقیر کردن مردم و سنگدلی تو شکایت کرده اند.من درباره آنها اندیشیده ام

نه آنان را شایسته نزدیک شدن یافتم زیرا که مشرک اند نه سزاوار قساوت و سنگدلی و بد رفتاری هستند زیرا که با ما هم پیمانند پس در رفتاربا آنان نرمی و درشتی را با هم آمیز. رفتاری توام با شدت و نرمش داشته باش اعتدال و میانه روی را در نزدیک کردن یا دور کردن رعایت کن. 

 

نامه53

 

(نامه به مالك اشتر، هنگامى كه او را به فرماندارى مصر برگزيد آن هنگام كه اوضاع محمد بن ابى بكر متزلزل شد و از طولانى ترين نامه هاست كه زيبايى هاى تمام نامه ها را دارد).
بنام خداوند، بخشنده و مهربان ، اين فرمان بنده خدا على امير مومنان ، به مالك اشتر پسر حارث است ، در عهدى كه با او دارد، هنگامى كه او را به فرماندارى مصر برمى گزيند تا خراج آن ديار را جمع آورد و با دشمنانش نبرد كند، كار مردم را اصلاح و شهرهاى مصر را آباد سازد.

اخلاق رهبرى (روش برخورد با مردم )  
مهربانى با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش ، مبادا هرگز چونان حيوان شكارى باشى كه خوردن آنان را غنيمت دانى ، زيرا مردم دو دسته اند، دسته اى برادر دينى تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مى باشند، اگر گناهى از آنان سر مى زند، با علتهايى بر آنان عارض مى شود، يا خواسته و ناخواسته ، اشتباهى مرتكب مى گردند، آنان را ببخشاى و بر آنان آسان گير، آن گونه كه دوست دارى خدا تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد.
همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر و خدا بر آن كس كه تو را فرماندارى مصر داد والاتر است كه انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده و آنان را وسيله آزمودن تو قرار داده است ، هرگز با خدا مستيز، كه تو را از كيفر او نجاتى نيست ، و از بخشش و رحمت او بى نياز نخواهى بود، بر بخشش ديگران ، پشيمان مباش ، و از كيفر كردن شادى مكن ، و از خشمى كه توانى از آن رها گردى شتاب نداشته باش ، به مردم نگو به من فرمان دادند و من نيز فرمان مى دهم بايد اطاعت شود كه اين گونه خود بزرگ بينى دل را فاسد، و دين را پژمرده و موجب زوال نعمتهاست .
و اگر با مقام و قدرتى كه دارى ، دچار تكبر يا خود بزرگ بينى شدى به بزرگى حكومت پروردگار كه برتر از تو است بنگر، كه تو را از آن سركشى نجات مى دهد، و تند روى تو را فرو مى نشاند، و عقل و انديشه ات را به جايگاه اصلى باز مى گرداند.

مردم گرايى ، حق گرايى  
دوست داشتنى ترين چيزها در نزد تو در حق ميانه ترين ، و در عدل فراگيرترين ، و در جلب خشنودى مردم گسترده ترين باشد، كه همانا خشم عمومى مردم خشنودى خواص را از بين مى برد، اما خشم خواص را خشنودى همگان بى اثر مى كند.
خواص جامعه همواره بار سنگينى را بر حكومت تحميل مى كنند زيرا در روزگار سختى ياريشان كمتر، و در اجراى عدالت از همه ناراضى تر، و در خواسته هايشان پافشارتر، و در عطا و بخشش ها كم سپاس تر، و به هنگام منع خواسته ها دير عذر پذيرتر، و در برابر مشكلات كم استقامت تر مى باشند.
در صورتى كه ستون هاى استوار دين ، و اجتماعات پرشور مسلمين ، و نيروهاى ذخيره دفاعى ، عموم مردم مى باشند، پس به آنها گرايش داشته و اشتياق تو با آنان باشد

اصول روابط اجتماعى رهبران 
تا مى توانى با پرهيزكاران و راستگويان بپيوند و آنان را چنان پرورش ده كه تو را فراوان نستايند، و تو را براى اعمال زشتى كه انجام نداده اى تشويق نكنند، كه ستايش بى اندازه خودپسندى مى آورد و انسان را به سركشى وا مى دارد.
هرگز نيكوكار و بدكار در نظرت يكسان نباشند، زيرا نيكوكاران در نيكوكارى بى رغبت و بدكاران در بدكارى تشويق مى گردند، پس هر كدام از آنان را بر اساس كردارشان پاداش ده .
بدان اى مالك ! هيچ وسيله اى براى جلب اعتماد والى به رعيت بهتر از نيكوكارى به مردم و تخفيف ماليات ، و عدم اجبار مردم به كارى كه دوست ندارند، نمى باشد، پس در اين راه آنقدر بكوش تا به وفادارى رعيت ، خوشبين شوى ، كه اين خوشبينى بار سنگين رنج آور مشكلات را از تو بر مى دارد، پس به آنان كه بيشتر احسان كردى بيشتر خوشبين باش ، و به آنان كه بدرفتارى نمودى بدگمان تر باش .
و آداب پسنديده اى را كه بزرگان اين امت به آن عمل كردند، و ملت اسلام با آن پيوند خورده و رعيت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن ، و آدابى كه به سنتهاى خوب گذشته زيان وارد مى كند پديد نياور، كه پاداش براى آورنده سنت ، و كيفر آن براى تو باشد كه آنها را درهم شكستى .
با دانشمندان ، فراوان گفتگو كن ، و با حكيمان فراوان بحث كن ، كه مايه آبادانى و اصلاح شهرها، و برقرارى نظم و قانونى است كه در گذشته نيز وجود داشت

اخلاق رهبرى با خويشاوندان 
همانا زمامداران را خواص و نزديكانى است كه خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن ، اسباب آن بخشكان و به هيچكدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن و بگونه اى با آنان رفتار كن كه قرار دادى به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبيارى مزارع ، يا زراعت مشترك ، كه هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل كنند، در آن صورت ، سودش براى آنان و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براى تو است .
حق را مال هر كس كه باشد، نزديك يا دور بپرداز و در اين كار شكيبا باش ، و اين شكيبايى را به حساب خدا بگذار، گرچه اجراى حق مشكلاتى براى نزديكانت فراهم آورد، تحمل سنگينى آن را به ياد قيامت بر خود هموار ساز و هرگاه رعيت بر تو بدگمان گردد، افشاگرى نموده عذر خويش را آشكارا در ميان بگذار، و با اينكار از بدگمانى نجاتشان ده كه اين كار رياضتى براى خود سازى تو، و مهربانى كردن نسبت به رعيت است و اين پوزش خواهى تو آنان را به حق وا مى دارد.

نامه71

سرزنش ازخیانت اقتصادی

نامه به منذرابن جارود عبدی که در فرمانداری خود خیانتی مرتکب شده بود

پس از یاد خدا و درود

همانا شایستگی پدرت مرا نسبت به تو خوشبین کرده بود و گمان میکردم همانند پدرت باشی! و راه ا. را میروی.

ناگهان به من خبر دادند که در هوا پرستی چیزی فرو گذار نکرده و توشه ی برای آخرت خود باقی نگذاشته ای.دنیای خود را تباه کردن وآخرت آباد می کنی! و برای پیوستن به خویشاوندانت  از دین خدا بریده ای.

اگر آمچه به من گذارش رسیده درست باشد شتر خانه ات و بند کفش تو از تو با ارزش تر است و کسی که همانند تو باشد نه لیاقت پاسداری از مرزهای اسلامی را دارد و نه میتواند کاری رابه انجام رساند.یا ارزش او بالاتر رود.یا شریک در امانت باشد یا از خیانتی دور ماند پس چون این نامه به دست تورسد به نزد من بیا!

گردآورنده:رسول باغبانی

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط hamed در تاریخ 1392/02/17 و 20:15 دقیقه ارسال شده است

سلام.وب پر محتوايي داريد.ممنون
اگر افتخار ميديد به ما هم يه سر بزنيد....
www.foreignpolicy.rzb.ir

در ضمن اگر صلاح دیدید مارو لينک کنيد...مرسي


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
به امید فردایی پراز موفقیت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان تاثیر تحریمهای غرب علیه ایران بر مسیر پیشرفت انقلاب اسلامی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 16
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 83
  • بازدید ماه : 83
  • بازدید سال : 1,284
  • بازدید کلی : 20,792